شبی ياد دارم که چشمم نخفت شنيدم که پروانه با شمع گفت که من عاشقم گر بسوزم رواست ترا گريه و سوز و زاری چراست؟ بگفت ای هوادار مسکين من برفت انگبين يار شيرين من چو شيرينی از من بدر می رود چو فرهادم آتش به سر می رود همی گفت و هر لحظه سيلاب درد فرو می دويدش به رخسار زرد تو بگريزی از پيش يک شعله خام من استاده ام تا بسوزم تمام تو را آتش عشق اگر پر بسوخت مرا بين که از پای تا سر بسوخت...
نظرات شما عزیزان:
|
About
به وبلاگ من خوش آمدید.با نظرات قشگتون به داغ شدن وبلاگم کمک کنید. Archivesاسفند 1390AuthorsایرجLinks
فول موزیک
تبادل
لینک هوشمند
LinkDump |